< داستان کوتاه و آموزنده معامله در قبرستون ! >
شما در حال مشاهده نسخه قديمي وبسايت ما ميباشيد ، ششمي كلوب با بروز ساني بالا و آثار بيشتر فعاليتش را از مرداد ماه 92 آغاز كرد.
6micloob.rzb.ir
6micloob.ir
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
تو را دوست می دارم | 0 | 146 | haniyeh |
دیر شده ... | 0 | 103 | haniyeh |
فصل ها و عشق ها | 0 | 166 | haniyeh |
اتاق گفت و گو انجمن ششمي پاتوق | 1 | 142 | soheila |
✉ چت روم انجمن ✉ | 901 | 7596 | admin |
صندلي داغ (Admin) | 35 | 802 | admin |
این تصویر شما رو یاد چه چیزی میندازه؟؟ | 5 | 213 | mohammad |
داستان كوتاه قرمه سبزي | 0 | 168 | yas |
قوانین انجمن های ششمی پاتوق | 1 | 220 | admin |
بيوگرافي احسان خواجه اميري از زبان خودش | 0 | 125 | roozbehr |
طرز تهيه ماشاب (آش محلي قم) | 0 | 163 | ahmad |
یه جمله ی قشنـــــــــــــــــــــــــــگ،تقدیم به نفر قبلیت کن... | 6 | 238 | narges |
< داستان کوتاه و آموزنده معامله در قبرستون ! >
یکی از فانتزی هام اینه که با یه نفر لج باشم , با هم در حال قدم زدن باشیم یهو بیاد بزنه رو شونم , منم برگردم و در حال خوردن سیب , سیب و بیارم بقل پام و یهو ول کنم و صحنه آهسته شه سیبه بره بیفته تو چاه!! بعد یه مشت بزنم تو دهنش شوت شه بره تو افق محو شه!!!
::
::
یکی از فانتزی هام اینه که یه سایت رو هک کنم که با مدیرش دوست باشم , مدیرش بگه بیا سایت مال خودت ولی من بگم نه من که مدیر گوگلم نمیام مدیر سایت یاهو شم که!!!!
.
.
فک کنم فهمیدید با کی بودم !!!
::
::
یکی از فانتزی هام اینه که با خواهرم برم بیرون یکی تیکه بندازه در همون عین واحد بزنم تو دلش , روده اش بیاد تو دستم و بره واس خودش و افق محو شه!!!
::
::
یکی از فانتزی هام اینه که دنیا بخرم و دیگه نفروشم همه خود به خود برن محو شن!!!
::
::
یکی از فانتزی هام اینه که برم بانک به قسط سرقت , اما سرقت نکنم به عنوان دزد نمونه شناخته شم!!!
::
::
یکی از فانتزی هام اینه که روحانی باشم همه بهم بگن مچکریم , منم از خجالت برم محو شم!!!
.
به ادامه مطلب بروید...
محققان روشی جدید برای کاهش سرعت نور یا خلاء اندازی یافتند.
به گفته محققان سرعت نور سی صد هزار کیلومتر بر ساعت است که این میزان ثابت بوده و تاکنون غیر قابل تغییر بوده است.
محققان با استفاده از یک ماتریس کریستالی در یک مایع توانستند سرعت نور را به میزان یک میلیاردم کاهش دهند که نوعی رویکرد تازه در زمینه مختلف می باشد.
تا حالا دقت کردین اگه بخوای ۱۰ تومن از عابر بانک بگیری ، ۶۰ نفر تو صف با حقارت نگات میکنن !!!
حالا روزی که ۲۰۰ تومن میگیری ، تا نیم مایلی خر هم پر نمیزنه !
::
::
تا حالا دقت کردین که قیمت بیسکوییت رنگارنگ همون ۱۰۰ تومان مونده ؟!؟
::
::
تا حالا دقت کردین هربار یه چیزی رو یه جای مطمئن قایم میکنیم، یادمون میره اون جای مطمئن کجا بوده
::
::
تا حالا دقت کردین وقتی مردم می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره !!
می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشوییی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن ؟!
.
به ادامه مطلب بروید...
زندگي توأم با رنج و درد و الم و فقر و مسكنت و تندگستي را در اصطلاح عامه زندگي سگي گويند كه از آن كاهش جان زايد و فرسايش تن.
بايد ديد منظور از زندگي سگي چيست و چه واقعه اي آن را بر سر زبانها انداخته است تا ريشه تاريخي آن به دست آيد. و گرنه هر كس اجمالاً مي داند سگ از آن موقع كه در استخدام بشر درآمده چه مي خورد و چگونه زندگي مي كند.
.
به ادامه مطلب مراجعه شود...
نمی دانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط می دانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی بی آنکه نباشی
::
::
عشق یعنی با چشم بسته کسی را دیدن
و از بین همه آدم دلتنگ یک نفر شدن
::
::
اونائی که ما عاشقشون هستیم هیچ وقت از ما دور نمی شوند
هر روز کنار ما راه می روند اما دیده نمی شوند … شنیده نمی شوند
و هنوز نزدیک و هنوز عاشق …
هنوز دلتنگ و خیلی عزیز . . .
::
::
همواره تنهاییم
در این نفس تنگی
در قلب یک بن بست
مدهوش دلتنگی
::
::
سه شاخه گل برات می فرستم
یکی از طرف خداوند که نگهدارت باشه
دومی از طرف دلمه که دوستت داره
و سومی از طرف چشامه که دلتنگ دیدارت شده
.
بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب میباشد
در این ترفند نحوه تغییردادن عکس جی میل را به شما آموزش می دهیم.
::
ادامه مطلب فراموش نشه...
اما اون روز نمی دونید چی دیدم یک دختر بود نه یک شاه پری بود وحشتنناک خشکل.
انقدر که از رو دیوار پرت شدم و بعد فهمیدم آدم یا زن نگیره یا اگر بگیره خشکل ترینش رو بگیره .
همون جا بود که تصمیم گرفتم در سن هیجده سالگی مثل بقیه بچه های فامیل برم و زن بگیرم و بعد آدم شم.
هر چه فکر داشتم روی هم ریختم یک نقشه کشیدم . فردا منتظر موندم پشت در خونه یه سوراخ بود کوچه را دید می زدم تا شاید دختره بیاد من آمارش رو بگیرم .
رتبه کنکور دختر عموم رو واسش اس ام اس کردن
اومده میگه : نمیدونم کی واسم شارژ ایرانسل فرستاده !!
::
::
افلاطون را گفتند چرا هرگز غمگین نمیشوی ؟
گفت :
نمیدانـــم
::
::
کیه؟ کیه؟ کیه؟
کیه؟…………کیه؟
کیه؟
واکنش اعضای خانواده وقتی شما تلفن وجواب می دی
(نمیذارن نفست بالا بیاد)
::
::
بعضی هام هستن وقتی دست تو دماغشون میکنن
دهنشون کج میشه و ۱۱۶ تا عصب صورتشون درگیر میشه !
::
::
داشتم با تبلت پسر عموم “Angry Beards” بازی میکردم !
بابام اومد بقلم نشست ، یه سری تکون داد زیر لب گفت :
” آخرشم کفتر باز دیجیتالی شد”
::
::
تو یه روز سرد پیجامه گرمت رو می پوشی و می پری تو تختت
بالشت رو درست می کنی، پتو رو می کشی رو خودت
خودت رو اینور و اونور می کنی، یکمم خودت رو می کشی
حسابی که گرم شدی چشاتو می بندی که بخوابی …
یه دفعه می بینی چراغ اتاق رو یادت رفته خاموش کنی!
::
::
همسایمون اسمش “طلا”ست
توی “نقره” فروشی کار میکنه
تازگیارفته برنزه کرده…!
فکرکنم اخر با مِسی ازدواج کنه
بچه شم شکل استیلی میشه !
::
::
ﺭﻭﺯﺍﻱ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﺯﻧﮓ ﺳﺎﻋﺘﻤﻮ ﺭﻭﻱ ﺳﺎﻋﺖ
ﻫﻔﺖ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻣﻴﮑﻨﻢ
ﺯﻧﮓ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩ، ﭘﺎ ﻣﻴﺸﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﻴﮕﻢ ﮔُ*ﻪ ﻧﺨﻮﺭ!
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﻴﺨﻮﺍﺑﻢ ^-^ ای حال میده !
.
بقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب میباشد
به سلامتی اونایی که دلشون مث ورقه شاگرد تنبلا پاک و سفیده !
::
::
سلامتى خودم که قلبم مثل قبرم فقط جاى ىه نفره …
::
::
به سلامتی مبصر کلاس که کتک رو خودش خورد ولی نگفت کار کی بود !
::
::
سلامتی همه اونایی که تو همین خاک متولدشدن ، جنگیدن و جز همین خاک شدن !
::
::
به سلامتی مخاطب خاصی که ارزششو داره یه عمر تنها باشی ولی نزاری کسی جاشو بگیره !
::
::
به سلامتی دل هایی که واسه هم پرپر میزنن اما همیشه سرنوشت پراشونو قیچی میکنه !
.
ادامه مطلب فراموش نشه...
مردم همیشه به این سوال فکر میکنند که آیا پول خوشبختی میآورد؟ اما پاسخ این سوال به تعریف شما از خوشبختی بستگی دارد.
اعتراف میکنم بچه که بودم از حرف بزرگترا فهمیده بودم صدام آدم بدیه ، یه بار که از تلویزیون داشت تصویر صدامو پخش میکرد رفتم یه چکش آوردم که صفحه تلویزیون رو بشکنم و بتونم صدامو بکشم و قهرمان بشم…..
یعنی یه همچین مخایی بودیم ما دهه شصتیا….
::
::
اعتراف میکنم من از اون آدمام که اگه بابام پشتم نباشه از گرسنگی میمیرم…..نمیتونم یه لقمه نون در بیارم زندگیمو بگذرونم…..خداییش بابای که پسره من دارم؟؟!!ببخشید ببخشید اشتباه شد…..منم پسرم که بابای من داره؟؟!!!
::
::
اعتراف میکنم برای اولین بار ک سوار ون شدم، موقع پیاده شدن دستگیره در رو فشار دادم تا باز کنم .
نمیدونستم که در اتوماتیکه و باید راننده وا کنه.
::
::
اعتراف میکنم که کوچیک که بودم کتری رو میزاشتم رو گاز تا ابر درست شه توی اشپزخونمون
یه همچین نابغه ای ام من
دارم اینجا طلف میشم
::
::
اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم
واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم
زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه
اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!
الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!
::
::
اعتراف میکنم…
.
.
.
ولش کن بابا ظرفیت رازداریو ندارین میرین همه جا جار میزنین ابروم میره
اعتراف میکنم که سال دوم دبیرستان 4واحد مبانی کامپیوتر داشتم بار اول بود که موس و میدیدم اسمشو بلد نبودم بهش میگفتم( ماس ماسک )خدا دوستمو حفظ کنه اسمشو بهم یاد داد.
::
::
اعتراف میکنم خونه بغلیمون عروسیه
ما طبقه چهارمیم اونا ویلایی
هی دارم فکر میکنم با این تفنگم خواننده هرو بزنم که مثل بز می خونه
کمک کنین تصمیم مهمیه
.
ادامه مطلب فراموش نشه...
گرم و صميمي است، اين را جنوبي بودنش فرياد مي زند. مهدي يراحي جزو اتفاق هايي است كه فقط به دليل استعداد آهنگسازي كارهاي محبوب فراوان وارد دنياي موسيقي شد و كارهاي موفق آنقدر در كارنامه اش داشت كه به عنوان گزينه اي براي مصاحبه مان انتخاب شود. نخستين آلبوم او با اسم آشناي «منو رها كن» سال 88 بدون حاشيه وارد بازار شد و حالا او با يك گام بلند آلبوم تازه اي در راه دارد اما اين بار قولش قول است. آلبوم مهدي يراحي اواخر تابستان در بازار موسيقي خواهد بود.
.
ادامه گغت و گو در ادامه مطلب میباشد...
.
این عکس نیمکت مربیگری تیم پرسپولیس در سال 1377 را نشان می دهد.
::
ادامه مطلب فراموش نشه...
.
فبقیه اس ام اس ها در ادامه مطلب...
گاهي اوقات كاربران مجبور هستند تا مدت زمان طولاني به مانيتور خيره شوند.
::
ادامه مطلب فراموش نشه...
.
داریوش ارجمند ۵ مرداد سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. او دارای مدرک کارشناسی ارشد تئاتر و سینما از دانشگاه پاریس و کارشناسی تاریخ و جامعهشناسی از دانشگاه مشهد است...
::
ادامه مطلب را فراموش نکنید...
.
یکی از دیالوگ های خیلی زیبا بین فامیل دور و آقای مجری در برنامه نوروزی کلاه قرمزی در ادامه مطلب ...
مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود كه ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه های یك نمایشگاه به سختی توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو می كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود كه برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری در دنیا دوست دارم.
به ادامه مطلب بروید.
هوا گرم است،تمام لباستان از عرق خیسشده است. ناگهان دچار خستگی شدید، سردرد و سرگیجه میشوید و احساس میکنید دارید از حال میروید. تا به حال این حس را در فصل گرم سال داشتهاید؟
.
به ادامه مطلب بروید
خداحافظ ماه پروردگار الرحمن الراحمین
خداحافظ ماه لحظه های افطار و سحر
خداحافظ ماه نعمت و رحمت و برکت
خداحافظ ماه شب های نورانی قدر . . .
::
و چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم
اللهم عجل لولیک الفرج . . .
::
صورتت رو بیار جلو
مممممموه !
او ن سمت صورتت
ممممممموه !
عیدت مبارک نماز روزه هات هم قبول
::
عید آمد و عید آمد با نقل و نبیدآمد
رمضان مبارک رفت این فطر سعید آمد
دنیا شده یکسر گل هرگوشه پرازبلبل
هر خاک شده بستان چون نور امیدآمد . . .
.
ادامه مطلب را ببینید...
دو طراح انگلیسی علاقه مند به هوانوردی اولین دوچرخه پرنده جهان را ساختند. این ابداع موسوم به XploreAir Paravelo به ترکیب یک دوچرخه عادی دارای دسته ها، صندلی و ترمزهای موجود در بازار با یک یدک کش ضمیمه شامل یک چترنجات و توربوفن پرداخته است.
این دوچرخه مانند تمام گونه های عادی آن کار می کند تا این که چتر آن باز شده و بادبزن به کار می افتد. پس از این کار، کاربر می تواند از آنچه طراحان آنرا «اردوی پروازی» نامیده اند، لذت ببرد.
.
در ادامه مطلب توضیح کامل را ببینید...
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را می خواند
اگر هیچکس نیست، خدا که هست . . .
::
::
متن با موضوع خداوند
خداوند امید شجاعان است ، نه بهانه ی ترسوها . . .
::
::
خدا مرحم تمام دردهاست
هرچه عمق خراشهای وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد . . .
::
::
به آنان که در زمین اند رحم کن
تا کسی که در آسمان است به تو رحم کند . . .
::
::
عهدی را که در طوفان با خدا می بندی در آرامش فراموش نکن . . .
.
به ادامه مطلب بروید....
دانشجوی حقوق: با اینکه همیشه شاهد اعمال دانشجویان است ولی هیچوقت و در هیچ دادگاهی علیه آنان شهادت نمی دهد!
دانشجوی جغرافیا: مکان، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!
دانشجوی مهندسی: شجاعتش برایم قابل تحسین است چون ماکت هر پل یا ساختمانی را که می سازم بدون توجه به احتمال تخریب آن، به رویش می رود و افتتاحش می کند!
دانشجوی پزشکی: تنها موجودی است که از تیغ تشریح من هراسی ندارد و به طرفم می آید تا با فدا کردن جانش موجب پیشرفت علم پزشکی شود!
مرد فقیری به شهری وارد شد، هنوز خورشید طلوع نکرده بود و دروازه شهر باز نشده بود. پشت در نشست و منتظر شد، ساعتی بعد در را باز کردند، تا خواست وارد شهر شود، جمعی او را گرفتند و دست بسته به کاخ پادشاهی بردند، هر چه التماس کرد که مگر من چه کار کردم، جوابی نشنید اما در کاخ دید که او را بر تخت سلطنت نشاندند و همه به تعظیم و اکرام او بر خاستند و پوزش طلبیدند.
.
به ادامه مطلب بروید...
* اعتراف می کنم پسر همسایمون دوتا سی دی از ویدیوکلوپ برداشته بود. گفتم که بده من هم ببینم. اون هم گفت به شرط اینکه یه سی دی جدید بدی. من هم که هیچی نداشتم رو یه سی دی الکی نوشتم کشتی رانی در کوهستان و بهش گفتم این فیلم رو هیچ جا ندارن. خیلی خوبه! خلاصه خیلی تعریف کردم اون دوتا سی دی رو ازش گرفتم ...
* چند شب قبل خواب دیدم از کنار فلکه شهرداری با موتور یه تیکه خلاف رفتم تا به اون طرف رسیدم از شانس بد ما دیدم پلیس ها وایسادن میگن ایست ایست! ما هم همون وسط خیابون وایسادیم. حالا مونده بودیم یه دنده بزنیم فرار کنیم یا موتور رو بدیم تحویل شون! خواستم فرار کنم دیدم به سربازه گفت شلیک کن!!! خلاصه آخرش موتور رو گرفتن. حالا حتما میگین این چه ربطی به اعتراف کردن داره؟ آخه بعد از این خواب بدون اینکه حواسم باشه همه این ها یه خواب بوده، نیم ساعتی رو تخت داشتم فکر می کردم که حالا جریمه و دردسر آزاد کردن موتور به کنار، فردا با چی برم دانشگاه؟!
.
به ادامه مطلب بروید...
این کانال سه هم با این سریالاش !
یارو چشاش سبز آبیه ، چشمای لعیا زنگنه هم سبزه
بعد معلوم نیست این دو تا بچه چشم قهوه ای به کی رفتن !
زدن تو کاسه کوزه ی قوانین وراثت
::
::
من موندم این صدای پشه ها واقعا صدای بال زدنشونه
یا لوس بازیشونه دارن با دهنشون صدای هلیکوپتر درمیارن !
به قیافش نمیخوره این صداها …
::
::
زمانى که ما مدرسه مى رفتیم یک نوع املا بود به نام “املا پاتخته اى” ،
در نوع خودش عذابى بود براى کسى که پاى تخته مى رفت ،
یه حسى داشت تو مایه هاى اعدام در ملا عام
ما
معلم
همکلاسی ها
::
::
دقت کردین همیشه احساس می کنیم لباسهای دوستامون،
بیشتر از لباسهای خودمون بهمون میاد ؟
::
::
پریشب به بابام گفتم خواب دیدم زلزله اومده ،
فردا ظهرش زاهدان زلزله اومد ؛ بهش میگم میبینی ؟؟؟ بهم الهام شده بوداااا
میگه خب بعضی از جانوران این ویژگی هارو دارن !
من برم زنگ بزنم آتشنشانی شاید خبری از پدر و مادرم داشته باشن !
::
::
یادش بخیر هروقت تو کلاس هر اتفاقی میفتاد،
مینداختیم گردن شیفت مخالفی ها
::
::
ما مورد داشتیم که با ما راه نمیومده ولی با بقیه دوچرخه سواری میکنه !
بدبخت دوچرخه ندیده چلاق
::
::
از تو حرکت
از زمونه چاله چوله ،دست انداز ،پیچ خطرناک و احتمال ریزش کوه
::
::
یادش بخیر چه هیجانی داشت،
روزی که قرار بود زنگ آخر به خاطر جلسه معلما زود تعطیل بشیم
.
بقیه در ادامه مطلب...
سکوت می کنم و تو از چشم هایم فریاد قلبم را بخون
::
::
گاهـــــی ســکــوت یـعـنـــی کــلــی حــرف !
کــه حـــال زدنــش رو نــــداری
مـــی خـــواهــم ســـکــوت کــــنـــم دیـــگــر نـــای حـــرف زدن نــــدارم
::
::
مـــن از سکوت می آیم
از تدفین غمگیـن واژه در قبــر آه
از تکه پاره های روز خاطـره می آیم چسـبیده به شـب و گریه
با دسـت های می آیم که سـتاره و ماه را به آسـمان دوخته اند
جــاده اما پیدا نشـد و تــو گم شـدی
من از انتـهای راه می آیم از پیچـی تا پایان کـه بـه آخـر نرسـید
::
::
صدای نفس هایت تمام امواجم را برای شنیدن درونت به سکوت می کشاند
::
::
همیــشه سکــوت خــوب نیــست
گـاهـی خُــرد می شــوی زیـر بـار حــرف هـای نـگفتــه
غافــل از اینکـــه بـــه تـــو تـهمـــت بـی جنـبگی می زنند
::
::
این حرف های تلخم را بخوان
از این به بعد تنها به اعتراف ” سکوت ممنوع لب هایم “ لبخند خواهم زد
::
::
هـمـانـگـونـه کـه آمـدم از خـیـالـت پـاک مـی شـوم!
آرام ، بــــی صـــــدا ، بــــی چــــــراغ
قـــول می دهـــم ذره ای صـدای رفـتـنـم آرامـش سکـــــوتت را برهم نزند!
::
::
همیشه سکوت نشانه رضا نیست
گاه سکوت یعنی اما یعنی اگر
یعنی هزار و یک دلیل که دل می ترسد بلند بگوید برای از دست ندادنت
::
::
این روزها ساکت که بمانی می رود به حساب جواب نداشتنت
عمرا اگر بفهمند داری جان می کنی تا احترامشان را نگه داری
.
به ادامه مطلب بروید...
امیرحسین رستمی معتقد است آدمی خوش شانس است. او میگوید کارنامهاش پر است از همکاری با کارگردانهای نام آشنا و معتبر سینما و تلویزیون که کار کردن با آنها برایش تجربههای ویژهای محسوب میشود.بازی درفیلمهای سینمایی چون «رئیس»، «خاک آشنا» و «بوسیدن روی ماه» و سریالهایی مثل «وضعیت سفید»، «نون و ریحون»، «شمسالعماره» و «مرد هزار چهره» نمونههایی از حضور او در این دو مدیوم است، هر چند او دو نمایش «کمی بالاتر» و «کلمه، سکوت، کلمه» را هم در زمینه بازی در صحنه تئاتر تجربه کرده است.او این شبها سریال «دودکش» را روی آنتن شبکه یک سیما دارد، سریالی که رستمی تعلق خاطرخاصی به آن دارد و میگوید نمیتوانسته به راحتی از حضور در کنار محمدحسین لطیفی بگذرد.دودکش» داستان دو خانواده را روایت میکند که زندگی سادهای دارند و یک قالیشویی را اداره میکنند، اما هر بار ماجراها و مسائلی برای آنها اتفاق میافتد.هومن برقنورد، بهنام تشکر، سیما تیرانداز، نگار عابدی، الناز حبیبی، جواد عزتی، محمدرضا شیرخانلو، یاس نوروزی، رونیکا محمدی، نصرت میرعظیمی، سیدرضا حسینی و نوید خداشناس دیگر بازیگران این سریال هستند.در ادامه بازیگر نقش بهروز سریال «دودکش» با ما از حضورش در این سریال و اتفاقاتی که سال ۹۲ را با آنها شروع کرد میگوید.
.
به ادامه مطلب مراجعه شود..
تعداد صفحات : 3